
غمگین که شده ای
تنهایی را که چشیده ای
درد را که حس کرده ای
صدای شکستن خود را که شنیده ای
از دوستیهایت دلسرد که شده ای
بغض هایت را که فرو داده ای
زیر بار حرف زور که رفته ای
حرفهایت را که بلعیده ای
غم را که معنا کرده ای
دلتنگ که شده ای
از همه گریزان که شده ای
خُرد که شده ای
فحش که خورده ای
استرس را که درک کرده ای
خستگی را که لمس کرده ای
ضعف را که در وجودت حس کرده ای
احساس پوچ بودن را که کرده ای
از خودت بیزار که شده ای
....
پس میتوانی بفهمی حال این روزها ی سرد تلخ مرا..
:: بازدید از این مطلب : 741
|
امتیاز مطلب : 74
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20