|
|

دستانت رو دور گردنم حلقه کن
این دوست داشتنی ترین شالگردن شب های سرد من است ؛ باور کن . . .
.
.
.
گفت : دوستت دارم
هر چه گشتم مثل تو پیدا نشد
گفتم : خوب گشتی ؟
گفت : آره
گفتم : اگه دوستم داشتی نمی گشتی . . .
:: موضوعات مرتبط:
,
,
:: بازدید از این مطلب : 551
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
ن : امین
ت : جمعه 29 دی 1391
|
|
|

ﻋﮑﺴﺖ ﻗﺸﻨﮕﻪ = ﺩﻭﺱ ﭘﺴﺮ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﯽ؟!
ﺑﺎﺑﺎ ﻭﺭﺯﺷﮑﺎﺭ = ﻋﺎﺷﻖ ﻫﯿﮑﻠﺘﻢ!
ﻻﯾﮏ = ﺧﻮﺷﻢ ﻣﯿﺎﺩ ﺍﺯﺕ!
ﺑﭽﻪ ﭘُﺮﺭﻭ = ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺑﺪﻩ ﺩﯾﮕﻪ!
ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ = ﺧﯿﻠﯽ ﻣﺎﻫﯿﯿﯽ!
:: موضوعات مرتبط:
معنی کامنت های دخترانه ,
,
:: بازدید از این مطلب : 634
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
ن : امین
ت : جمعه 29 دی 1391
|
|
|
دقت کردین وقتی میرین دکتر
مریض قبل شما ٣ ساعت تو اتاق دکتره
ولی وقتی نوبت شما که میشه دو ثانیه معاینه میشین و میایینبیرون! ؟
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
بالاخره حکمت ” آی سی یو ” رو در بیمارستان دریافتم !
جمله ای حکیمانه از جناب عزراییل خطاب به بیمار : “I See You”
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
فقط کافیه در ماشینت باز باشه ، عالم و آدم میان بغل دستت که بگن در ماشین بازه …
حالا اگه بی بنزین تو خیابون بمونی ، هیشکی آدم حسابت نمیکنه !
:: موضوعات مرتبط:
نوشته های کوتاه جدید و جالب ,
,
:: بازدید از این مطلب : 521
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
ن : امین
ت : جمعه 29 دی 1391
|
|
|

آشپزی ام خوب نیست ؛ اشک پشت پا بریزم برایت ؟
:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::
چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…
:: موضوعات مرتبط:
جمله های غمگین و گریه آور ,
,
:: بازدید از این مطلب : 619
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
ن : امین
ت : جمعه 29 دی 1391
|
|
|

چه رفیقان عزیزی که بدین راه دراز
بر شکوه سفر آخرتم، افزودند
اشک در چشم، کبابی خوردند
قبل نوشیدن چای،
:: موضوعات مرتبط:
من به اندازه یک مجلس ختم،دوستانی دارم! ,
,
:: بازدید از این مطلب : 714
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
ن : امین
ت : جمعه 29 دی 1391
|
|
|

حالا وقت برای درس خوندن داریم ، کووو تا فردا
زمزمه های شیطانی شب امتحان !
:: موضوعات مرتبط:
,
,
:: بازدید از این مطلب : 518
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
ن : امین
ت : جمعه 29 دی 1391
|
|
|

وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه میکرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه میکنی؟
:: موضوعات مرتبط:
دسته گلی برای مادر! ,
,
:: بازدید از این مطلب : 549
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
ن : امین
ت : جمعه 29 دی 1391
|
|
|

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
:: موضوعات مرتبط:
اعتراف عاشقانه ( متن عاشقانه ) ,
,
:: بازدید از این مطلب : 546
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
ن : امین
ت : جمعه 29 دی 1391
|
|
|

آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
:: موضوعات مرتبط:
در پناه آغوشت ( متن عاشقانه ) ,
,
:: بازدید از این مطلب : 546
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
ن : امین
ت : جمعه 29 دی 1391
|
|
|

من این شب زنده داری را دوست دارم
من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
:: موضوعات مرتبط:
هر چه باشی دوست دارم ( متن عاشقانه ) ,
,
:: بازدید از این مطلب : 572
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
ن : امین
ت : جمعه 29 دی 1391
|
|
|

خانمی وارد دفتر یک وکیل دادگستری شد و پرسید: آقای وکیل جریمه بچه ای که با سنگ، شیشه پنجاه ریالی را شکسته چقدر است؟
وکیل لحظه ای فکر کرد و گفت: پنجاه ریال از پدرش مطالبه کنید.
خانم گفت: بسیار خوب پس خواهش می کنم پنجاه ریال مرحمت کنید زیرا این هنر پسر شما است که شیشه ما را شکسته است.
وکیل بلافاصله گفت: خانم ببخشید، شما باید پنجاه ریال لطف کنید زیرا حق مشاوره قضایی من در هر نوبت صد ریال است.
:: موضوعات مرتبط:
حق الوکاله (حکایت) ,
,
:: بازدید از این مطلب : 523
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
ن : امین
ت : جمعه 29 دی 1391
|
|
|

ابن جوزی یکی از خطبای معروف بود. روزی بالای منبر که ۳ پله داشت برای مردم صحبت می کرد زنی از پایین منبر بلند شد و مسئله ای پرسید.ابن جوزی گفت: نمی دانم.
زن گفت: تو که نمی دانی پس چرا ۳ پله از دیگران بالاتر نشسته ای؟ او جواب داد: این سه پله را که من بالاتر نشسته ام به آن اندازه ای است که من می دانم و شما نمی دانید و به اندازه معلوماتم بالا رفته ام. اگر به اندازه مجهولاتم می خواستم بالا روم، لازم بود منبری درست می شد که تا فلک الافلاک بالا می رفت.
:: موضوعات مرتبط:
سه پله بالاتر ,
,
:: بازدید از این مطلب : 516
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
ن : امین
ت : جمعه 29 دی 1391
|
|
|
چقدر سخته کسی معنی نگاه خستت رو نفهمه...
چقدر سخته به همه لبخند بزنی و توی دلت یه دنیا غم باشه...
چقدر سخته دلت گرفته باشه و یه بغض تو گلوت داشته باشی، اما مجبور باشی بخندی...
چقدر سخته آدم فقط خودش باشه و دنیای خودش...
:: موضوعات مرتبط:
چقدر سخته ,
,
:: بازدید از این مطلب : 924
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : امین
ت : یک شنبه 24 دی 1391
|
|
|

:: بازدید از این مطلب : 470
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
ن : امین
ت : یک شنبه 24 دی 1391
|
|
|

:: بازدید از این مطلب : 751
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : امین
ت : یک شنبه 24 دی 1391
|
|
|
پنجره، فكر، هوا، عشق، زمين، مال من است.
اما سهراب، تو قضاوت كن، بر دل سنگ زمين جاي من است؟
من نمي دانم چرا اين مردم، دانه هاي دلشان پيدا نيست.
صبر كن اي سهراب... قايقت جا دارد؟
من هم از همهمه ي داغ زمين دلگيرم.
به سراغ من اگر مي آييد، تند و آهسته چه فرقي دارد؟ تو هرجور دلت خواست بيا!
مثل سهراب دگر جنس تنهايي من چيني نيست كه ترك بردارد.
مثل مرمر شده است چيني نازك تنهايي من
:: موضوعات مرتبط:
زمين، مال من است. ,
,
:: بازدید از این مطلب : 439
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
ن : امین
ت : یک شنبه 17 دی 1391
|
|
|
داستان جالب (محل دقیق ضربه !)
مهندسی بود که در تعمیر دستگاه های مکانیکی استعداد و تبحر داشت. او پس از۳۰ سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز
نشسته شد. دو سال بعد، از طرف شرکت درباره رفع اشکال به ظاهر لاینحل یکی از دستگاه های چندین میلیون دلاری با اوتماس
گرفتند. آنها هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام داده بودند و هیچ کسی نتوانسته بوداشکال را رفع کند بنابراین، نومیدانه به او
متوسل شده بودند که در رفع بسیاری از این مشکلات موفق بوده است.
:: موضوعات مرتبط:
۳ داستان اموزنده و جالب ,
,
:: بازدید از این مطلب : 450
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
ن : امین
ت : جمعه 15 دی 1391
|
|
|

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.
:: موضوعات مرتبط:
داستان عاشقانه بسیار زیبا و غمگین ( حتما بخوانید ) ,
,
:: بازدید از این مطلب : 557
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
ن : امین
ت : یک شنبه 3 دی 1391
|
|
|
فارغ از هرگونه آز و ناز میخواهم تو را
گر نباشم در جهان هم، باز میخواهم تو را
فاصله ها دروغ هستند وقتی مهربانی ات از دور هم احساس می شود
چه زیبا گفت مترسک ، وقتی نمی شود به سمتت آمد ، همین یک پا هم اضافی است
:: موضوعات مرتبط:
,
,
:: بازدید از این مطلب : 489
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
ن : امین
ت : یک شنبه 3 دی 1391
|
|
|
|
|
|