
سهراب
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟؟؟؟؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
:: موضوعات مرتبط:
زندگی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1016
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8